loading...
پیک اینترنتی آنتی دجال املش
گروه اینترنتی مهراملش بازدید : 130 یکشنبه 22 فروردین 1389 نظرات (1)

موجى كه در آستانه سال 2000 ميلادى در زمينه آخرالزمان‏شناسى و گرايش به طرح موضوعات مرتبط با آخرالزمان در غرب برخاست، نه تنها فروكش نكرده بلكه روزبه‏روز بر دامنه آن افزوده مى‏شود . امروزه پايگاه‏هاى متعددى در اينترنت، به موضوع آخرالزمان، نشانه‏هاى آن و تطبيق آنها با رويدادهاى اجتماعى، سياسى، نظامى و زيست محيطى جهان پرداخته‏اند و تلاش مى‏كنند به صورت روزآمد آخرين تحولات مرتبط با اين موضوع را منعكس كنند .
 ● مترجم: سيد احمد - يكانى فرد
 ● منبع: ماهنامه - موعود - شماره 29 و 30 - تاريخ شمسی نشر 03/07/1386 

 مقدمه مترجم:

اخيرا در يكى از سايت‏هاى اينترنتى خبرى با اين مضمون به چاپ رسيده است كه: «جورج بوش دجال است!» . در اين مقاله اينترنتى تلاش شده كه با استناد به علم اعداد (Numerology) ، پيشگويى‏هاى «نوستراداموس‏» ، طرفدارى فرقه شيطان پرستان و ساحران از بوش (در جريان انتخابات) و پيشگويى‏هاى كتاب مقدس به نوعى اين نكته القا شود كه «جورج بوش‏» همان دجال و يا «آنتى كريست‏» ذكر شده در كتاب مقدس است . در اين مقال در حد حوصله خوانندگان محترم نكات مهم و حائز اهميت و جالب توجه اين مقاله و اسناد آن را يك به يك عنوان مى‏كنيم . اما قبل از پرداختن به اسناد، بيوگرافى خاصى را كه از ( Georgew . Bush) در ابتداى اين مقاله ارايه شده ذكر مى‏كنيم، سپس به مستندات مى‏پردازيم .

«او كسى است كه كوكائين مصرف مى‏كرده و دوستانش او را به عنوان يك الكلى عياش بدخلق مى‏شناسند . او شكست‏هاى تجارى متعددى داشته كه به كمك دوستان ثروتمندش از آنها خلاصى يافته است . وى فرماندار ايالت تگزاس بوده و در طول فرماندارى او در تگزاس بدترين اخبار از اين ايالت گزارش شده است كه به چند مورد آن اشاره مى‏كنيم: «تگزاس داراى بالاترين آمار كودكان فقير (2/26%) در بين ايالات متحده است و 5/24 % از مردم اين ايالت از بيمه درمانى برخوردار نيستند . مطالعات اخير وزارت كشاورزى در مورد ايالت تگزاس نشان مى‏دهد كه 5 % از خانوارهاى تگزاس اكثر اوقات چيزى براى خوردن پيدا نمى‏كنند . اين ايالت كمترين هزينه سرانه خدمات اجتماعى را نسبت‏به ديگر ايالت‏ها داراست . در پنج‏سال اخير وى كليدهاى رهايى مردم تگزاس از فقر و تنگدستى را در دست داشت اما با غرورى كاذب سهم طبقات ثروتمند تگزاس در پرداخت ماليات را كاهش داد و از اين راه آنها را مبلغان انتخاباتى خود كرد . تگزاس بيشترين درصد بازداشت‏ها و زندانى‏ها را داراست . در تگزاس براى يك سياه امريكايى 6 برابر يك سفيد پوست احتمال دريافت‏حكم اعدام وجود دارد، تا يك سفيد پوست‏براى كشتن يك سياه پوست . در تگزاس براى اولين بار پس از جنگ‏هاى داخلى يك خانم () Karlafaye Tucher به مجازات اعدام محكوم شد .

و اما اسناد مورد بحث:

سند اول: تشخيص دجال از طريق علم اعداد

در انجيل براى اينكه آيا شخصى دجال است و يا خير، راهى از طريق علم اعداد نشان داده شده است . (1) انجيل مى‏گويد اين عدد 666 و مربوط به يك مرد است . روش كار به اين شكل است كه به هر يك از حروف لاتين از A تا Z از 1 تا 26 را اختصاص مى‏دهند كه اگر اين اعداد را براى نام جورج دبليو بوش محاسبه كنيم چنين مى‏شود:

7 + 5 + 15 + 18 + 7 + 5 براى جورج، 23+1+12+11+5+18 براى براى‏دبليو ( (Walker و 2+21+19+8 براى بوش كه جمع همه آنها مى‏شود [6] = 1+5 15 1+7+7 177 كه اين اولين شش ماست .

دومين شش را مى‏توان از روى تاريخ تولد وى يعنى 6 جولاى 1946 به دست آورد . به اين ترتيب كه اگر ارقام جولاى را كه هفتمين ماه ميلادى است‏به بقيه اعداد به اين شكل جمع كنيم

33 6+4+9+1+6+7 مى‏شود [6] 3+3 = 33 كه دومين شش را به دست مى‏آوريم .

سومين شش را مى‏توان با توجه به اين مطلب كه هدف ابتدايى دجال غلبه بر كل جهان و تقديم آن به شيطان است و اولين قدم در اين راه فرماندارى تگزاس بوده است پيدا كرد . بوش براى اولين بار در هشتم نوامبر 1994 به فرماندارى تگزاس انتخاب شد كه باز هم اگر ارقام اين تاريخ را با هم جمع كنيم خواهيم داشت:

33 4+9+9+1+8+1+1

[6] 3+3 = 33 كه مجددا سومين 6 را به ما مى‏دهد .

حال اگر تاريخ رياست جمهورى رسيدن وى را نيز درنظر بگيريم كه 20 ژانويه 2001 بوده است مجددا به عدد 6 مى‏رسيم كه مى‏توانيم آن را جايگزين سومين عدد شش مربوط به دوران فرماندارى او كنيم .

[6] = 1+0+0+2+0+1+1

شايد برايتان حيرت‏انگيز باشد كه چرا پدر وى به هنگام نامگذارى او نام هربرت را قبل از كلمه Walker از نام وى حذف كرد؟ آيا آن راهى براى پيشكش پسرش به شيطان نبوده است؟

6 = George حرف، 6 = Walker حرف، BUSHJR يا ريشه آلمانى آن Busche نيز داراى شش حرف است كه دو باره سه شش را تشكيل مى‏دهد .

اگر هنوز متقاعد نشده‏ايد بايد بدانيد كه شانس رخداد چيزى شبيه به حالت فوق به طور اتفاقى و تصادفى 1 در 000/000/000/100 است كه بيش از 16 برابر كل جمعيت‏بشر است . حال اگر باز هم تصور مى‏كنيد كه اين يك تصادف است‏بد نيست‏به اين ضرب‏المثل و به تبع آن دومين سند دقت كنيد كه مى‏گويد: «شخص را از طرفدارانش بشناس‏» .

سند دوم: حمايت گروه‏هاى شيطان‏پرست

وى در طول دوران مبارزات اوليه‏اش در گروه‏هاى شيطان پرست نيوهامپشاير (New Hampshire) حضور يافت و اين واقعه‏اى بود كه به طور گسترده در رسانه‏هاى خبرى پوشش داده شد و اين در حالى بود كه يك تجمع نفرت آور از ساحره‏ها و جادوگران از سراسر نيواينگلند گردهم آمدند تا صعود وى به مقام رياست جمهورى را پيش بينى كرده و جشن بگيرند .

سند سوم: پيشگويى‏هاى نوستراداموس

ميشل نوستراداموس (1566 - 1503م) يك پزشك و منجم فرانسوى بود كه كتابى با بيش از 900 پيشگويى در باره حوادث فرانسه و كل جهان نگاشته است . وى پيشگويى‏هاى خود را به صورت مصراع‏هاى آهنگين نگاشته كه به دليل برخوردارى از دقت زياد بسيار مورد توجه بوده‏اند . يكى از پيشگويى‏ها كه اخيرا در اينترنت نيز وارد شده اين است كه:

هزاره مى‏آيد، ماه دوازدهم، در خانه نيرومندترين قدرت و آدم سبك مغز روستايى مى‏آيد تا ادعاى رهبرى كند . وى سپس ادامه مى‏دهد:

يك فرد مشكوك از سلطنت دور مى‏شود با اينكه عده زيادى از آن حمايت مى‏كنند و او راى عمومى را به دست مى‏آورد اما گروهى اجازه نمى‏دهند كه او حكمفرما شود .

اين مطلب به نظر مى‏رسد كه تماما در مورد «ال گور» رقيب بوش باشد وى اضافه مى‏كند به حكومت رسيدن بوش مصادف با آمدن ستاره دنباله‏دارى است‏به نام . Hale Bop سال‏هاى 95 تا 97; يعنى زمان شروع و آغاز مقدمات مبارزات انتخاباتى بوش و سال 97; يعنى زمانى كه از وى به عنوان نامزد رياست جمهورى سخن به ميان آمد، آخرين حد روشنايى اين ستاره دنباله‏دار بود . او در ادامه مى‏گويد:

پس از روى كار آمدن وى قتل عام شديدى صورت مى‏گيرد و صدها تن به انتقام بر مى‏خيزند و سپس كسى مى‏آيد [از طرفداران بوش] كه مانند «هانى‏بال‏» است .

هانى بال ژنرال سياهى بود كه با فيل‏هايش براى تسخير روم حركت كرد اما در نهايت‏شكست‏خورد، در اينجا «كولين پاول‏» سياه پوست كه به طرف عراق (بابل) حركت مى‏كند موردنظر است . قابل ذكر است كه اين پيش‏گويى‏ها با تفصيلات بسيارى ادامه مى‏يابد كه مجال پرداختن به همه آنها و توضيح دقيق و با جزئيات آنها نيست و در صورت علاقه خوانندگان متن اصلى آن قابل ارايه است .

سند چهارم: پيشگويى‏هاى انجيل

اين پيش‏گويى‏ها بر اساس مكاشفه عجيب دانيال نبى است كه تعبير آن اين چنين است:

وى (دانيال نبى) مى‏گويد: در ايلام Susa ، [سمت مشرق بابل در عراق] در پيش روى خود قوچى دو شاخ را ديدم [اشاره به صدام حسين] و شاخ‏هاى وى بلند بودند [اشاره به اينكه او چهارمين ارتش قدرتمند جهان را داشت] . يكى از شاخ‏ها بلندتر از ديگرى بود و بعدا بلندتر شد [اشاره به نيروهاى نظامى عادى و گارد جمهورى عراق دارد كه بعدا شكل گرفت و به هفت لشكر تقسيم شد] اين قوچ را مى‏ديدم كه به سمت‏شمال [كردها و ايران] و جنوب [كويت] حمله مى‏كند . و هيچ نيرويى نمى‏توانست او را از اين اعمالش بازدارد . او به بزرگترين قدرت در منطقه تبديل شد . در حالى كه به اين قوچ مى‏انديشيدم . ناگهان بزى با يك شاخ از غرب آمد در حالى كه تمام كره را مى‏پيمود بدون اينكه زمين را لمس كند [اشاره به جورج دبليو بوش و نيروى هوايى وى دارد] او به طرف قوچ دو شاخ آمد و به او با خشم زياد حمله كرد و قوچ توانايى ايستادگى در برابر آن را نداشت . و بز پشت او را به زمين زد . بز خيلى بزرگ و برتر شد اما با وجود قدرتش شاخش شكسته بود [جورج بوش پدر به خاطر تصويب حمله هوايى آمريكا به عراق يكسال بعد رياست جمهورى را از دست داد] . به جاى شاخ قبلى وى چهار شاخ رشدكرد [وى سه پسر و يك دختر داشت كه به دليل «لوسمى‏» (2) فوت كردند] و به جاى آنها شاخ ديگرى رشد كرد [اشاره به جورج دبليو بوش] كه ثروتمند بود و به طرف غرب و جنوب رفت [وى بيشتر دوران جوانى خود را در قمار بازى و شراب خوارى گذراند و بعدها به فرماندارى تگزاس رضايت داد و سپس به رئيس جمهورى رسيد] و به طرف سرزمين زيبا [يعنى خاورميانه] لشكركشى كرد . او خود را برتر از همه و به عنوان رهبر گروه خود معرفى كرد [رهبر ائتلاف عدالت‏بى‏پايان] و بعد من شنيدم كه فرد مقدسى به فرد مقدس ديگر مى‏گفت: چقدر طول مى‏كشد تا روياى دانيال تحقق يابد . او جواب داد 2300 روز و شب و اين جنگ [جنگ خاورميانه] شش ونيم سال به‏طول خواهد انجاميد كه باعث مرگ‏ومير و خرابى‏هاى ناباورانه مى‏گردد . زمانى كه من در حال ديدن اين رؤيا بودم و مى‏كوشيدم آن را بفهمم پشت من كسى ايستاد كه مردى بود [درانجيل پسر خدا] عيسى (ع) و به جبرئيل گفت كه جبرئيل به او بگو كه اى پسر! بدان كه اين رويا به آخرالزمان مربوط مى‏شود و اين در حالى بود كه او در نزديكى جايى كه بودم آمد و من هم از ترس به سجده افتادم .

اين بود چكيده مقاله‏اى 9 صفحه‏اى كه با توجه به حوادث اخير مركز تجارت جهانى نيويورك و واشنگتن حاوى نكات بسيار جالب و مهمى است كه اميد است مورد توجه خوانندگان عزيز قرار گيرد و آنان را هر چه بيشتر به حساسيت اوضاع جارى و نتايج و پيامدهاى دنيوى و اخروى آن و اتصال آن به ظهور حضرت حجت (ع) و برقرارى، صلح جهانى واقف نمايد .

پى‏نوشت‏ها

× عنوان اصلى مقاله اين است:

George Walker Bush is the ANTI - CHRIST!

1 . انجيل، كتاب رستاخيز، 13/18 .

2 . بيمارى كم خونى .
 
 

گروه اینترنتی مهراملش بازدید : 139 یکشنبه 22 فروردین 1389 نظرات (0)

ريشه يابي فتنه هاي اخير در كلام امام رضا (ع)  
● نويسنده: مصطفي - غفاري 

● منبع: خبرگزاری - فارس - تاريخ شمسی نشر 09/10/1388
 امام رضا(ع) با ذكر ويژگي مهم فتنه‌گران يعني دوستي با دشمنان و دشمني با دوستان، پرده از ترفند آنان برداشته و معيار تشخيص حق و باطل را در فضاي شبهه‌ناك كنوني بيان فرموده‌اند.
در كتاب وسائل‌الشيعة كه توسط شيخ حرّ عاملي گردآوري شده و از زمان تأليف تاكنون مدار تحقيق و استنباط فقها در احكام شرعي بوده، روايتي از امام رضا عليه‌السلام درباره‌ي "فتنه "‌ آمده است كه مي‌فرمايند:


"إنّ ممّن ينتحلُ مودّتنا أهلَ البيت، من هو أشدُّ فتنةً علي شيعتِنا من الدّجّال. فقلتُ: بماذا؟قال: بموالاتِ أعدائِنا و معاداةِ أوليائِنا. إنّه إذا كان كذلك، اختلطَ الحقُّ بالباطل و اشتبهَ الأمرُ فلم يُعرَف مؤمنٌ من منافقٍ "*
"همانا از كساني كه مدعي مودت ما اهل بيت هستند، 1 كسي هست كه در فتنه‌گري، براي شيعيان ما از دجال شديدتر است. (راوي) گفتم: براي چه؟ (امام) گفت: به خاطر دوستي با دشمنان ما و دشمني با دوستانمان. چون چنين شد، حق با باطل آميخته مي‌شود و مؤمن از منافق بازشناخته نمي‌شود. "

سيماي فتنه‌گران
بر اساس اين بيان حضرت، كساني كه مدعي مودت اهل بيت هستند، ممكن است فتنه‌هايي بيافرينند كه براي شيعيان واقعي، از فتنه‌ي دجال2 در آخرالزمان- كه از نشانه‌هاي نزديكي ظهور حضرت حجت(عج) است- شديدتر و دشوارتر باشند. بنابراين نمي‌توان تنها با ظاهر اشخاص كه خود را محب و طرفدار حق مي‌نمايانند دل خوش كرد. بلكه بايد رفتار و گفتار آن‌ها را با معيار حق سنجيد.
در ادامه دليل بروز اين فتنه، به دوستي گرفتن دشمنان و دشمني با دوستان اهل بيت- يعني اركان دين و ايمان- بيان شده است. اين مسئله به نوبه‌ي خود، موجب اختلاط حق و باطل مي‌شود و چهره‌ي حقيقت را به شبهه مي‌آلايد تا جائي‌كه مؤمن را نمي‌توان از منافق بازشناخت.


در واقع امام(ع) با ذكر ويژگي مهم فتنه‌گران يعني دوستي با دشمنان و دشمني با دوستان، پرده از ترفند آنان برداشته و معيار تشخيص حق و باطل را در فضاي شبهه‌ناك بيان فرموده‌اند. بر اين اساس كارآمدترين شاخص در اين باره، بصيرت در تمسك به دو اصل "ولايت دوستان و برائت از دشمنان " است كه در آموزه‌هاي ديني، لازمه‌ي ايمان شمرده شده‌اند. 3
در جامعه‌ي اسلامي هريك از شهروندان بايد به خود نگاه كند تا گفتار و رفتار او دانسته و ندانسته بخشي از پازل دشمن را تكميل نكند و جاي دوست و دشمن عوض نشود. از اين رو بيان ويژگي فتنه‌گران در كلام امام(ع) در واقع ارائه‌ي درمان و راه علاج هم هست. نخبگاني كه در تصميم‌سازي‌ها در جامعه‌ي اسلامي مؤثر هستند و كردار آن‌ها بر جهت‌گيري جامعه تأثير مي‌گذارد، بايد مراقب نزديك شدن به دشمنان باشند.
رهبر معظم انقلاب علاوه بر اين‌كه از سال‌ها پيش بر اهميت توجه به "واكنش دشمن " در برابر "كنش نخبگان " در جامعه تأكيد كرده‌اند، 4 در چند ماه اخير نيز بر اين نگاه راهبردي تأكيد ويژه‌اي داشته‌اند:
"يك وقت مى‌‌بينيد ما در داخل جدول و پازل‌هاى دشمن قرار مي‌گيريم- در پازل، مجموعه‌‌اى را كنار هم مي‌چينند، تا يك شكلى از تويش در بيايد- تا يكى از اين اجزاء را ما تأمين بكنيم. خوب، اين خيلى چيز بدى است؛ ما بايد سعى كنيم كه تأمين‌‌كننده‌‌ى اجزاء او نباشيم. مثل اين جدول حروف متقاطع كه وقتى كنار هم گذاشته مي‌شود، يك كلمه‌‌اى از تويش در مى‌‌آيد. دشمن يك جدولى اين جورى درست كرده، براى اينكه يك حرفى از تويش در بياورد؛ چند تا از اين حروف را هم ما بگذاريم! اين را بايد مراقبت كرد؛ بحث سر اين است؛ بايد جدول دشمن را كامل نكنيم؛ پازل دشمن را كامل نكنيم؛ ببينيم دشمن چه كار دارد مي‌كند و چه كار مي‌خواهد بكند؛ اهداف و حضور واضح او را ببينيم. "5

ريشه فتنه
امام رضا عليه‌السلام ابتدا به ادعاي مودت اهل بيت از سوي فتنه‌گران بدتر از دجال، اشاره مي‌كنند. چون ظاهرسازي آن‌ها- در حالي كه در پشت پرده با دشمنان دوستي مي‌كنند- حقايق را بر كساني كه ولايت نسبت به دوستان و برائت از دشمنان را معيار نمي‌گيرند، مي‌پوشاند. در چنين شرايطي، فضاي فتنه به وجود مي‌آيد و ديگر مؤمن از منافق تشخيص داده نمي‌شود؛ زيرا منافقان خود را مصلح دلسوز مي‌نماياند. "آن چيزى كه مشكل را ايجاد مي‌كند، همان فريب، همان غبارآلودگى فضا و همان چيزى است كه در بيان اميرالمؤمنين عليه الصّلاة و السّلام هست: و لكن يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث، فيمزجان؛ فهنالك يستولى الشّيطان على اوليائه. "6
بنابراين دوستي با دشمنان كه مبناي آن اعتماد به دشمن است، يكي از علل بروز فتنه- يعني غبارآلود شدن فضاي اذهان عمومي- است. رهبر انقلاب در سخنان مهم كه سال‌ها پيش درباره‌ي تبيين طرح فروپاشي شوروي ايراد فرموده‌اند، به خطاي تاريخي گورباچف در اعتماد به دشمنان كشورش، اشاره مي‌كنند و مسؤولان جمهوري اسلامي را نيز به عبرت‌گيري از آن فرامي‌خوانند. 7
در اين شرايط راه‌كار برون‌رفت از فتنه، هوشياري و بصيرت در تشخيص حق و باطل و گم‌ نكردن معيارها در فضاي آلوده‌ي افكار عمومي است. بصيرت، غبارآلودگى فتنه را از بين مي‌برد اما اگر بصيرت نبود، ممكن است انسان حتي با نيت خوب، در راه بد قدم گذارد. اگر در جبهه‌ى جنگ راه را ندانيم و نقشه‌خوانى بلد نباشيم، ممكن است در محاصره‌ي دشمن قرار گيريم. در اين شرايط تنها يك قطب‌نما مي‌تواند به داد انسان برسد. در زندگىِ پيچيده‌ى اجتماعىِ امروز، مي‌توان نام اين قطب‌نما را بصيرت گذاشت.


از سوي ديگر با توجه به متن روايت، يكي از راه‌هاي كسب بصيرت و از بين بردن زمينه‌ي فتنه، اعتماد به دوستان و بدبيني نسبت به دشمنان و رفتار آنان است. رهبر انقلاب در اين‌باره مي‌گويند: "امروز در مقابل نظام جمهورى اسلامى كه فعلاً قله‌ى اسلام‌طلبى در دنياى اسلام است، صفوفى قرار گرفته‌اند؛ استكبار جهانى در قلب آن صفوف است؛ صهيونيسم در قلب آن صفوف است. اين‌ها به طور صريح، دشمنان خونى اسلامند، پس دشمنان خونى جمهورى اسلامى‌اند. اين شد يك معيار. اگر حركتى كرديم، كارى كرديم كه به نفع اين دشمن انجام گرفت، بايد بدانيم اگر غافليم، هوشيار بشويم، بدانيم كه داريم راه غلط مي‌رويم. اگر حركتى كرديم كه ديديم اين دشمن را خشمگين مي‌كند، بدانيم كه راهمان راهِ درست است... آن چيزى كه دشمن را خشمگين مي‌كند، اين همان خط درست است. آن چيزى كه دشمن را مشعوف مي‌كند، ذوق‌زده مي‌كند، سعى مي‌كند بر روى او هى تكيه كند؛ در تبليغات، در سياست‌ورزى، اين آن خط كج است؛ اين همان زاويه‌دارى است. "8

پي‌نوشت‌ها:
* وسائل الشيعه؛ ج 16؛ ص 179
1. ينتحل (از ريشه نحل در باب افتعال) معناي "به خود نسبت دادن "، "از آن خود دانستن "، "به ناحق مدعي چيزي بودن " و "به خود بستن " مي‌دهد. نگاه كنيد به: فرهنگ معاصر عربي- فارسي؛ آذرتاش آذرنوش؛ نشر ني؛ ص 676 (ذيل مدخل نحل)
2. در كتاب‌هاي لغت، دجال به معني كذاب است. دجال را در زبان‌هاي فرانسه و انگليسي، آنتي‌كريست ناميده‌اند كه به معني دشمن و ضد مسيح است.
بر اساس روايات شيعي، خروج دجال مقارن با آغاز حكومت جهاني حضرت امام مهدي(عج) است و از خروج او به عنوان فتنه و امتحاني سخت براي بشر يادشده است. او چنان فتنه‌اي بر پا مي‌كند كه در تاريخ سابقه نداشته باشد. پس از خروج، نخست ادعاي نبوت كرده، سپس ادعاي الوهيت مي‌نمايد و... اما ظهور دجال، در كتاب‌هاي اهل سنت، از نشانه‏‌هاي برپايي قيامت دانسته شده است.
بعضي از نويسندگان اسلامي با توجه به ريشه لغت، دجال را منحصر به يك فرد به‌خصوص نمي‌دانند بلكه آن را عنواني كلي براي افراد پر تزوير حيله‌گر و حقه‌باز كه براي فريب مردم از هر وسيله‌اي استفاده مي‌كنند، مي‌دانند. بر اين اساس دجال هر شخصي است كه با اغفال مردم، حق را با باطل آميخته و از حق براي راهبرد اهداف شيطاني خود استفاده مي‌كند. در منابع اسلامي نيز احاديثي راجع به متعدد بودن وجود دجال نقل شده‌است.


3. تكرار اين مضمون در روايات اهل بيت بسيار زياد است. براي نمونه: به امام صادق(ع) عرض شد: فلاني از دوستان شما اهل بيت است ولي در برائت از دشمنان شما سست و ضعيف است. حضرت فرمودند: هرگز چنين چيزي ممكن نيست! كسي كه از دشمن ما بيزار و متنفر نباشد، در ادعاي محبت ما دروغگو است. / بحارالانوار 27؛ 58
4. براي نمونه نگاه كنيد به بحث "ريزش‌ها و رويش‌ها " در خطبه‌هاي نماز جمعه تهران به تاريخ 26/9/1378: "هر آدم عاقلى تا ديد دشمن برايش كف مى‌زند، بايد به فكر فرو برود و بگويد من چه غلطى كردم؛ من چه كار كردم كه دشمن براى من كف مى‌زند؟! بايد به خود بيايد. اين مايه‌ى غُصه است كه بعضى از كف زدن دشمن خوششان مى‌آيد! اگر گلزن مهاجم ما در ميدان فوتبال، اشتباهاً به دروازه‌ى خودش گل بزند، چه كسى در آن ميدان كف خواهد زد؟ طرفداران تيم مقابل و مخالف. حالا شما وقتى كه مى‌بينى دشمن برايت كف مى‌زند، بايد بفهمى كه به دروازه‌ى خودى گل زده‌اى! ببين چرا زدى؟ ببين چرا كردى؟ ببين چه اشتباهى كرده‌اى؟ ببين مشكلت كجاست؟ بگرد مشكل خودت را پيدا كن و توبه كن. "
5. ديدار با اعضاي مجلس خبرگان رهبري 2/7/1388
6. (در اين‌جا شيطان بر دوستانش چيرگي مي‌يابد!) سخنراني در ديدار با جمعي از طلاب و روحانيون 22/9/1388
7. ديدار با مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران 19/04/1379
8. سخنراني در ديدار عمومى مردم چالوس و نوشهر 15/7/1388

 

 

گروه اینترنتی مهراملش بازدید : 171 یکشنبه 22 فروردین 1389 نظرات (0)

نگاهی به رویکرد سلفی به بهانه مرگ ابومصعب زرقاوی  
● نويسنده: فرزان - شهیدی 

● منبع: سایت - باشگاه اندیشه - تاريخ شمسی نشر 20/03/1385


 
 هلاکت ابومصعب زرقاوی رهبر شاخه القاعده در عراق، مهمترین تیتر خبری رسانه های جهان طی روزهای اخیر بود. کشته شدن زرقاوی که در عراق به «دجال» و«مفسد فی الارض» ملقب شده بود، موجی از شادی در این کشور به ویژه در میان شیعیان پدید آورد. در مقابل گروهی نیز در عراق وجهان عرب که با او هم عقیده ویا همداستان بودند از مرگ وی گریستند واز او به عنوان شهید وقهرمان امت یاد کردند.

زرقاوی که نام اصلی او احمد فاضل النزال الخلايه است در سال 1966 در شهرک زرقا، در شمال غرب امان، پايتخت اردن به دنيا آمد و بعدها کنيه ابومصعب و نام شهر زرقا را برخود نهاد و به ابومصعب الزرقاوی مشهور شد. زرقاوی اولين بار به عنوان رهبر گروه شورشی «توحيد و جهاد» در عراق ظاهر شد. اين گروه اواخر سال 2004 ميلادی در شبکه القاعده ادغام شد و زرقاوی به عنوان رهبر وامیر القاعده در عراق معرفی شد.

زرقاوی نمادی است از جریان سلفی وتکفیری که دارای قرائتی متحجرانه از اسلام هستند. سلفی ها در قرائت خود از احکام اسلامی رویکرد اخباریگری دارند وعقلانیت را برنمی تابند واز سویی تحقق اهداف خود (از جمله احیای خلافت اسلامی) را در شیوه های خشونت آمیز جست وجو می کنند. زرقاوی واسلاف وی این خشونت را در قالب «جهاد» توجیه کرده وبا استناد به آیات وروایات اعمال خشونت علیه سایر مسلمانان (خصوصا شیعیان) را جایز می شمرند. برای نمونه ابن تیمیه پدر ورهبر معنوي ايده سلفی در کتاب الفتاوی (جزء 28) می گوید: «کفر برخی از مسلمانان مانند شیعه عظیم تر از کفار اصلی است وقتل آن ها از خوارج واجب تر است!»

تفکر سلفی وتکفیری از دیرباز در جهان اسلام وجود داشته وخسارت های زیادی را به مسلمانان تحمیل کرده است، اما با تلاش ودرایت علمای فریقین آتش آن تا مدت ها خاموش شده بود. این جریان زمانی با حکام جور (رژیم های استبدادی) درافتاده وشعار ایجاد حکومت وخلافت اسلامی را سرداده وگاه متعرض شیه ومقدسات آن شده است. اما سلفی ها از هیچ یک از این اقدامات طرفی نبسته ودچار نوعی سرخوردگی شده اند. شاید تمایل به خشونت برخاسته از این ناکامی ها باشد ودر باره ابومصعب زرقاوی، سوابق وی در اردن به روشنی از آشفتگی وناکامی اجتماعی ـ روانی او پرده برمی دارد.

حوادث آغاز هزاره سوم بستر نشو ونمای دوباره این تفکر خطرناک را فراهم ساخت. حمله آمریکا ومتحدانش به افغانستان وعراق روحی تازه در کالبد سلفی گری دمید وعراق بستری مناسب برای حضور جوانان سلفی از اقصا نقاط جهان عرب واسلام گردید وبه تعبیر یکی از پژوهشگران آمریکایی این سرزمین تبدیل به «بهشت مجاهدان» گردید. این تعبیر شاید خالی از مبالغه نباشد اما در این واقعیت تردیدی نیست که جوانان پیکارجو در عراق به سودای بهشت صدها عملیات انتحاری انجام داده اند که بیشترین قربانی آن شهروندان بی گناه عراقی بوده اند.

مرگ زرقاوی بیش از همه دستمایه پیروزی اشغالگران امریکایی در عراق قرار گرفته وکاهش محبوبیت جرج بوش را تا حد زیادی جبران کرده است. همزمانی مرگ زرقاوی با تکمیل دولت مالکی دستاوردی بزرگ برای حاکمیت جدید عراق محسوب می شود، اما آمریکا به عنوان سردمدار پروژه عراق نوین بیش از همه احساس غرور می کند. از این رو برخی ناظران همچنان این پرسش مهم را مطرح ساخته اند که آیا آمریکا تاکنون قادر به از میان بردن زرقاوی نبوده است؟ وآیا زرقاوی وامثال زرقاوی دست پرورده های پنهانی سرویس هاس جاسوسی سی آی ای وموساد نیستند که هر گاه تاریخ مصرف آن ها به پایان می رسد پاکسازی می شوند؟

صرف نظر از این گمانه زنی ها، نکته مهم آن است که خلا زرقاوی جریان خشونت برخاسته از بنیادگرایی اسلامی در عراق وخارج عراق را تحت تاثیر قرار خواهد داد، اما این جریان که برخاسته از اندیشه متحجرانه سلفی وتکفیری است به کلی از بین نخواهد رفت، خصوصا آن که سازمان القاعده دارای تشکیلات پیچیده وگسترده ای است که غیاب رهبران چندان خللی در روند کلی آن ایجاد نمی کند.

سازواره موزاییکی عراق وعدم بلوغ این کشور در ابعاد سیاسی وامنیتی وفرهنگی از یک سو وحضور اشغالگران بیگانه در این سرزمین از سوی دیگر، همچنان بستر استمرار خشونت با رویکرد سلفی (در کنار تفکر بعثی) را فراهم می آورد.

رهایی عراق وجهان اسلام از اندیشه زرقاوی در وهله مستلزم عزمی راسخ در مقابله با خشونت وخشکانیدن ایده تکفیری وفراخوان به وحدت اسلامی است. اما گام مهم تر شاید در استمرار روند سیاسی وقانونی عراق خلاصه می شود، روندی که مبانی عراق نوین (از جمله دمکراسی وفدرالیسم وهمزیستی مسالمت آمیز طائفه ای وقومی) را در این کشور نهادینه کرده و در نتیجه ثبات وامنیت را برای عراق به ارمغان آورده وزمام امور را از اشغالگران می رباید.

نکته جالب توجه آن است که جریان ترور و اشغالگری در عراق لازم وملزوم یکدیگر شده اند. از این رو رهایی از هر یک به مثابه رهایی از طرف دیگر خواهد بود. آیا مرگ دجال مقدمه ای برای خروج کفار از سرزمین رافدین خواهد بود!؟


 

گروه اینترنتی مهراملش بازدید : 134 یکشنبه 22 فروردین 1389 نظرات (0)

● نويسنده: امير حسين - اصغري 

● منبع: خبرگزاری - فارس - تاريخ شمسی نشر 05/06/1385


 
 آشنايي با انديشه‌هاي مسيحيان صهيونيست، موجب درك استراتژي كلان صهيونيسم بين الملل در قبال اسلام و اتحاد اسلامي خواهد شد. بايد دانست كه جنبش مسيحيان صهيونيسم در تحليل نهايي، به مثابه دزدان مفاهيم ديني و شركاي جهانخوارگان بين‌المللي، مرزبانان انديشه‌هاي ضدبشري‌اند كه نتيجه آن، جز آشوب و آشوبگري در جهان و قدرت‌طلبي نه براي هدف مقدس كه درست برخلاف هدف مقدس ـ يا دجال ـ ظهور مي كند.

صهيونيزم بين‌الملل اكنون در همه جاي جهان تارهاي خويش را تنيده است. توجه به ساختار روابط دروني بزرگترين سرمايه داران يا صاحبان رسانه‌هاي بزرگ جهاني و فيلم‌سازيها يا لابي‌هاي صهيونيزم در جهان همه نشان از اين نفوذ ننگين دارد.

تاريخ نيز از صهيونيزم خاطره‌هاي تلخي در ذهن خود دارد. گامهاي آغازين اين منفعت‌سالاري شيطاني، از همان زماني كه فتنه سامري آغاز شد، متولد شد و در طول تاريخ، چه در زمان ظهور و بعثت حضرت عيسي و يا بعثت حضرت ختمي(ص)، به نقطه‌هاي اوج خود رسيد. خطاب‌هاي قرآني را بنگريد. رد پاي اين منفعت‌سالاري شيطاني را به راحتي مي‌توان درك كرد. و اينك در دوران معاصر، كه فتنه‌ها از زمين و آسمان، بر سر انسان باريدن گرفته است، به سادگي مي‌توان تارهاي فتنه اين انديشه زرسالار را پيدا كرد.

بعيد نيست كه ما در دوران پاياني آخر الزمان زندگي كنيم و اين هم قابل انكار نيست كه ممكن است چنين امري صحت نداشته باشد. بشر هرگاه در تنگاهاي سخت معيشتي قرار گرفته است، بيشتر به ياد منجي افتاده است، زمان حمله مغول در ذهن آنان كه مورد حمله واقع شده بودند، شايد به آخرالزمان بسيار شبيه بود و شايد نسل ما، دوران ما و حيات ما نيز چنان باشد و يا نه. بسياري را مي‌شناسيم كه بر حسب اعتقادات ديني و باورهاي مذهبي در انتظار ظهور منجي‌اند...

آيات و روايات را كنكاش مي كنند. از اين نشانه به سوي آن نشانه مي‌روند. و گاه عمر خود را در اين راه سپري مي كنند. گاه اين مساله از حيث شدت علاقه ديني و گاه در برخي ديگر به عنوان دستمايه‌اي براي كلاهبرداري و جلب توجه آنها به خود، و مطرح كردن خود به عنوان شخصيتي برتر و احياناً به دست گرفتن قدرت و در مقياس بالاتر و سطح پنهانتر رهبري جهان به سمت و سوي هدفي مشخص است. گويي در وجه منفي اين قضيه چنين شخصيت‌هايي خود بازيچه‌هاي شيطان و يا خود شيطان‌اند و در قامتي دجاله‌هايي كه پوستين عبادت به دوش انداخته‌اند و بر دوش خلق سواري مي‌گيرند تا اهداف پليد سياسي و قدرت‌گرايي مخوف شيطاني خود را عملي كنند. مسيحيان صهيونيست، دقيقاً از اين گروهند!

آنها را در ساختار قدرت‌هاي جهاني به راحتي مي‌توان ديد. دست ايشان در دست سياست‌مداران زرسالاري است كه انديشه استيلاي آنها بر جهان و تدارك نظم شيطاني و استبدادمآبانه‌شان، اينك ديگر بر همه كس هويداست. در چنين فضايي است كه درك و شناخت بيشتر از چنين افراد و انديشه‌هايي، موجب افزايش آگاهي ما، نسبت به عمق توطئه‌ها و استراتژيهايي مي‌شود كه سعي در تسخير زمين! دارند.آنها، خود را ناجياني مي‌دانند كه گويي پيامبران عصر جديد و رسولان دوران مدرنند.

من در اين مقاله، قصد معرفي چند چهره برجسته از مسيحيان صهيونيست و در واقع حاميان انديشه اسرائيل مقدس را دارم و در نهايت روشن خواهد شد كه هدف اين افراد از به ميان كشيدن چنين انديشه‌هايي چيست. نخست بايد روشن شود كه اين افراد لابي قدرتمند صهونيزم در ايالات متحده بوده و اركان سياسي ايالات متحده بنا به نفوذ فوق‌العاده سياسي‏ اقتصادي و... آنها قابل تغيير و تبدل است. در نظر اين افراد، برحسب نوشته خانم گريس هال سل چند تئوري ابتدايي ريشه دوانده است:

- يهوديان امت برگزيده خدا هستند

- خداوند سرزمين قدس را به امت برگزيده خود يهوديان داده است.

- از آنجا كه يهوديان امت برگزيده خدا هستند، به همه كساني كه به يهوديان دعاي خير كنند بركت مي دهد، و كساني را كه به يهوديان لعن و نفرين كنند، لعنت خواهد كرد.

اين گزاره‌ها به سادگي نشان مي‌دهد كه در مواجهه اسرائيل و فلسطين در ذهن اين افراد بدون هيچگونه قضاوتي اعراب نماد دجال يا ضد مسيح‌اند و هيچ گزينه ديگري وجود نخواهد داشت. يك وجه عقيده اين افراد همان نكته‌هايي است كه در بالا ذكر شد اما وجه ديگر آن، ساختار تعليمي است كه بديشان داده شده است.

آيا اين عقيده ممكن نيست كه عده‌اي از تئوريسين‌ها واستراتژيست‌هاي خواهان سلطه بر جهان، بخواهند با در هم آميزي عقيده‌اي مذهبي و شالوده تئوريهاي سياسي، اذهان افراد جهان را براي اهداف شيطاني خود آماده كنند؟ آيا اين ممكن نيست كه عده‌اي بخواهند براي تسلط بر جهان، جهاني كه دو جنگ جهاني را گذرانده و مردماني كه در پي منجي اند، با پوشيدن لباس منجي و حرف زدن از عدالت بي پايان، خود را به عنوان رسول جديد خدا معرفي كنند كه در قرن بيست و يك مامور نجات بشريتند؟ همه چيز به نظر من، به خواست قدرت برمي‌گردد قدرتي كه زر و زور و سرمايه‌سالاري را هدف گرفته و استفاده‌اي از هر وسيله جهت دستيابي بدان رامشروع مي داند. سخن درباره اين حركت بسيار است و شايد يكي از مشكلات ارائه چنين بحثي، دشواري دريافتن نقطه آغاز و خط مبداء است. اگر بحث از انديشه ديني انتظار و منجي باشد، حرف حقي است، اگر بحث بر سر اين است كه استراتژيهاي ابرقدرت را براي بقاي سلطه جهاني خود در كارند باز هم قابل توجه است. نكته در اينجاست كه ما بايد با گشت وگذار و تحليل ايده‌ها و انديشه‌هايي كه از سالها پيش، چنان پنهان هم نبودند و با توجه به رخدادها و حوادثي كه روي داده‌اند، بتوانيم حلقه واسطي بيابيم كه اثبات مي‌كند، همه اين تلاشها، سخن‌ها، ايده‌ها، نماي مذهبي و منجي گرفتن‌ها، سخن از دجال و مسيح گفتن‌ها، همه براي كسب قدرت وانديشه استيلاي بر جهان است. توجه به تاريخ بشريت به ما نشان مي‌دهد كه استفاده از احساسات مذهبي و يا استفاده از چنين مفاهيمي در جهت سروري بر انسانها كم نبوده است. آيا سامري با ساخت گوساله قصد رهبري بني‌اسرائيل را نداشت. و آيا ديگران و ديگراني از اين و فرعونياني كه سوداي سروري داشتند، نگفتند كه انا ربكم الاعلي؟ از حيث تحليل تاريخي هم مي توان به چنين داده‌هايي دست يافت. آنها حتي گاه براي پيشبرد مقاصد و اهداف شيطاني خود كه لباس رحماني پوشيده است‏، دست به پيشگويي‌ها و آينده‌نگريهايي هم ميزنند و از قضا با توجه به قدرت و ثروتي كه دارند و با آن استراتژي و تئوري كه آن را تدارك ديده و جوامع را بدان سو برده‌اند، بدانها هم دست مي‌يابند.

امروزه، انديشه مسيحيان صهيونيست در سايت‌هاي مختلف اينترنتي وجود دارد. نويسنده پنج سال پيش گفتار مفصلي در باب اين انديشه منتشر كرده است و اكنون با تحقيقات و تاملات بيشتر درمي‌يابد كه برخي سخنان اينان صورت تحقق به خود گرفته و گويي بخشي از يك پروسه است. البته نبايد تصور كرد كه ما در اين نوشتار با اشاره به ايالات متحده، از مساله اصلي يعني اسرائيل و فلسطين دورافتاده‌ايم. نطقه اصلي همان اسرائيل است و اين همه فتنه از همان جا برمي‌خيزد. اشاره كردم كه در سايت‌هاي اينترنتي مختلفي اين انديشه‌ها تبليغ و ترويج مي‌شوند. وقتي كه حدود دو سال پيش در حال بررسي برخي از اين سايت‌ها بودم، نكات جالبي را از آنها مورد توجه قرار دادم. در سايت شمارش معكوس[1] Count down در جمله‌هاي نخستين يك صفحه يك پيشگويي به چشم مي‌خورد:

ما در دوران بسيار مهيجي زندگي مي كنيم كه به زودي در آن برخي تغييرات بزرگ جهاني رخ خواهد داد. پرده‌ها در آخرين نمايش بزرگ زمين به كناري كشيده شده‌اند. نمايش آغاز شده است و اكنون ياراي توقفش نيست. هر كدام از ما كه زنده باشد گرفتار اين رويدادهاي عظيم خواهد شد. شمارش معكوس تا آرماگدون آغاز شد است... همه اينها جزئي از تقدير خداوند است.

اين پيش‌گوييها، درست در زماني اوج مي‌گيرند كه جمهوريخواهان محافظه‌كار و پيروان انديشه مشيت الهي گرايي و در واقع جريان مدافع سر سخت اسرائيل و لابي صهيونيزم در ايالات متحده قدرت را به دست مي‌گيرند. و اين تعجب برانگيز نيست كه يك انديشه گام به گام در پي آماده كردن اذهان عمومي و در واقع اغفال آنها براي دست يافتن به اهداف جهاني خود براي تسلط بر زمين باشد. جالب است كه در فيلم‌هاي هاليوود‌، آمريكا و ارتش آن كشور به عنوان مدافع زمين‌اند از حمله‌ها و خطرات معرفي مي‌شوند و جالب است كه كسي توجه نمي‌كند كه آمريكا و ارتش آن، و در واقع مدافعان صهيونيزم همان حمله كنندگان به زمينند! اين دجالي است كه لباس موعود به تن كرده است. به هر حال سخن از پيشگوييهايي بود كه در جريان يك پروسه قدرت سالارانه، بخشي از فعاليت‌هاي طرفداران آن را شامل مي‌شد.

اكنون در دوران معاصر، پروسه سلطه بر جهان مسيحيان صهيونيست در حال انجام است. افراد به ظاهر مذهبي و پيروان مسيح – پيامبر صلح و عدالت – كه اكنون جز زبان زور و قتل و تجاوز چيزي را در نمي‌يابند. اين غاصبان مسند مسيح اكنون به گونه‌اي حق به جانب سخن مي‌گويند كه گويي نبي مرسل ياملك مقربند! آنها سخن از حمايت مستقيم خدا از پروژه‌هايشان دارند! و ياللعجب!

به خاطر اين كه شاهدي مطمئن را وارد بحث كنيم بايد به كتاب تدارك جنگ بزرگ، اشاره كنيم. مرحوم خانم گريس هال سل، نويسنده كتاب، همانطور كه از نام كتاب به روشني برمي‌آيد ـ در سال 1989 پس از سالها تحقيق كتابي را منتشر ساخت كه در ان به فاش ساختن انديشه‌هاي شيطاني چنين كشيشان و سياست مداران مخوفي پرداخت. متاسفانه وي در سال 2000 از دنيا رفت و ما از نحوه مرگ وي اطلاعي نداريم.

نويسنده در اين كتاب به دنبال آن است تا پرده از طرح تسلط ايالات متحده بر جهان با نام مسيح و اسرائيل مقدس و به منظور تسلط در منابع نفتي و ثروت كشورهاي اسلامي و نفت بدانها و تهاجم جنگي نمايد.

گريس هال سل، به روشني كتاب را تدارك جنگ بزرگ نام نهاده است. او به استفاده‌هاي كشيشان مسيحي صهيونيست از پيشگويي‌هايي انبياي اسرائيل اشاره كرده و با اشاره به موضوع آرماگدون به عنوان محل جنگ آخرالزمان كه از سوي اين كشيشان عنوان مي‌شود، اشاره مي نمايد كه:

آگاه شدن از اين مسيحيان جنگجوي زورمند، كه يك جنگ هسته‌اي محتوم و ناگريز را تبليغ مي كنند، بايد خود به منزله آماجي براي مردان و زنان صلح‌جو درآيد: چون روشن مي سازد، وظيفه‌اي كه در برابر ما قرار دارد، وظيفه آساني نيست؛ براي اين كه در اين باره ساكت بنشينند، لازم است با بلند كردن صداي خود، بر ضد اتحاد ميان دولت اسرائيل و مسيحيان جنگجوي دست راستي ايالات متحده به بهترين و مؤثرترين صورت، از يك هارمجدون هسته‌اي جلوگيري كنند.[2]

او در بخش پاياني كتاب خود، با اشاره به ساختار انديشه‌هاي قدرت‌طلبانه و تشريح عصبيت و خشونت موجود در انديشه‌هاي مسيحيان صهيونيست و كلام غيرمنطقي و غير منطبق بر انديشه‌هاي ايشان مي گويد:

من به دنبال اين بودم كه براي ما در باره موعظه كوه مسيح همه سخن بگويند نيز منتظر آن بوده‌ام كه شيوه و كردار مسيح را هم به ما يادآوري كنند؛ كه هرگز بر پايه قدرت نظامي استوار نبود. روش مسيح اين نبود كه جان و مال مردم را نابود كند و به دنبال يك قلمرو پادشاهي دنيوي و زميني باشد. بلكه او، آمد تا زندگي را و حيات را به پيش برد و افزونتر سازد. او با پيام صلح آمد. او به ما آموخت، با صلح است كه مي‌توانيم حيات داشته باشيم.[3]

كشيشان مسيحي صهيونيست

كشيشان مسيحي صهيونيست، طرفداران اسرائيل و حاميان عقيده جنگ بزرگ آخرالزمان‌اند. در واقع مساله اساسي، تفسيري است كه آنان از پيشگوييهاي انبياي بني‌اسرائيل ارائه مي‌دهند. هارمجدون و يا آرماگدون نقطه اوج مقولات مورد بحث آنهاست. كلمه آرمگدون ياد آور جنگ آخرالزمان و زمينه ظهور مسيح و منجي است.

هارمجدون كلمه‌اي عبري است. يوحنا در باب 16 مكاشفات خود گفته است: و ايشان را به موضعي كه آن را به عبراني هارمجدون مي خوانند،فراهم آوردند. مسيحيان صهيونيست در تفسير اين كلام يوحنا، هارمجدون را منطقه‌اي در في ما بين اردن و فلسطين اشغالي مي‌دانند و معتقدند كه نبرد آخر الزمان در آنجا انجام مي‌شود و به تعبير برخي از تفاسير ايشان: تا دهانه اسبان، منطقه پر از خون خواهد شد و شواهد نشان دهنده آن است كه اين نبرد هسته‌اي خواهد بود!

اين كشيشان داراي كليساها و علاوه بر آن كلوپ‌ها و برنامه‌هاي تلويزيوني در آمريكا هستند و با سرمايه و نفوذ بسياري كه در عرصه سياسي آمريكا دارندسعي در هدايت سياستمداران در عملي كردن جنگ بزرگ دارند. نويسنده كتاب تدارك جنگ بزرگ مي نويسد: نظام اعتقادي كساني كه خداشناسي هارمجدون راتبليغ مي كنند، بر روي سرزمين انجيلي صهيون و دولت صهيونيستي اسرائيل متمركز است، كه اين دو را برابر هم و يكي مي‌گيرند. اينان، چون اعتقاد دارند اسرائيل بايد مقر فرود آمدن دومين ظهور مسيح باشد، سعي دارند پرستش سرزمين اسرائيل را به يك آيين مذهبي بدل سازند.

بسياري از واعظان[4] تلويزيون آمريكا، از جمله هال ليندسي ، مرتب اين پيام را تكرار مي كنند:

اين سياره زمين به احتمال زياد، در دوران زندگي ما، به مرحوم سياره بزرگ، زمين بدل خواهد شد.خدوند، خود مي داند كه چنين چيزي واقع خواهد شد؛ خداوند، اين را از ازل مي‌دانسته است. خداوند اين طرح خود را از هزاران ميليارد مردمي كه پيش از اينها مي‌زيسته‌ان، پنهان كرده بود. اما اكنون اين طرح خود را، بر ليندسي وديگران، از قبيل جري فال ول، جيمي سواگارت، پت رابرتسون، كه خداشناسي هارمجدون را تبليغ مي كنند، آشكار ساخته است.

در 2 دسامبر 1982، سخن پراكني جري فال ول را تماشا مي كردم كه مي گفت: واژه هارمجدون در دل مردمي ترس به وجود مي‌آورد. او موعظه خود را، در حالي كه لبخند تندي به بينندگان خود ميزد، با اين گفته به پايان برد: اي مردم، چه زيباست مسيحي بودن! ما، چه آيندة اعجاب انگيزي در پيش داريم! البته، خداشناسي او همه كساني را كه تجديد حيات مسيحي پيدا نكرده‌اند، محكوم ابدي به دوزخ مي‌داند. در تاريخ 9 ژوئن 1982، پت رابرتسون به شوندگان شبكه سخن پراكني مسيحي باشگاه 700، گفت: همه شرايط اين رويداد (نبرد هارمجدون) حالا دارد عملي مي شود. در هر لحظه ممكن است روي بدهد، تا كلام حزقيال تحقق بپذيرد. تحقق آن دارد آماده مي شود... ايالات متحده بر آن است كه اين آيه حزقيات، عملي شود... ما از حزقيال حمايت مي كنيم.

پيام خدا شناسي هارمجدون روشن است. جنگ ناگزير است، پيش بيايد با جان و دل به آن بپردازيم. همه اينها از نظر اثرهاي سياسي‌اي كه نشستن يكي از همين مشيت الهي گرايان در پشت ميز رياست جمهوري ايالات متحده، پديد مي‌آورد بسيار مهم مي‌نمايد. با اينكه رابرتسون در حزب جمهوريخواه به عنوان داوطلب رياست جمهوري سال 1988، برنده نشد، او و ميليونها پيرو وفادارش، در حزب جمهوريخواه نفوذ فراواني اعمال مي كنند. هميشه اين خطر وجود دارد كه حاميان متعصب و تندرو خداشناسي هارمجدون، سياستمداران را وادار سازند تا بر طبق يك چنين ديدگاههاي مكاشفه‌آميزي عمل كنند.[5]

اما اكنون اين حادثه اتفاق افتاده است. جورج بوش پسر، اگر خوديكي از همين كشيشان نباشد اما بزرگترين حاميان وي همان مسيحيان صهيونيست بودند كه از جمله آنها مي‌توان به جري فال ول اشاره كرد. به تعبير يك روحاني مسيحي: حاميان مذهبي بوش به عنوان بزگتررين مشوقان وي، به جاي اينكه نقش مشاوران معنوي را ايفا كنند به صورت هوراكشان وي درآمده‌اند. آنها حواريون معتقد به وي هستند و فكر مي كنند كه خداوند او را به رئيس جمهوري آمريكا مقرار گرده است... تمام شواهد موجود حاكي از اين است كه مردم آمريكا داود خود را در بوش يافته‌اند و متقابلاً اين باور نيز نزد رئيس جمهور تداعي گرديده است.

جري فال ول، اينك مشاور مذهبي جرج بوش و يكي از مردان منتفذ در ميان جمهوريخواهان ايالات متحده است. همو بود كه در اواخر سال 2002 پيامبر اسلام را به عنوان تروريست معرفي كرد. حال آنكه خود را از ياد برده بود كه اكنون در مسند توجيه‌گر عظيم‌ترين ظلمهاي جهان عمل مي كند. خانم هال سل مي‌نويس:

من به عنوان بخشي از تحقيق خودم درباره خداشناسي هارمجدون، در دو سفر دسته جمعي كه به سرپرستي فال ولي زمان داده شده بود نيز شركت كردم. من يكي از 630 همسفر مسافرت 1982 و80 همسفر مسافرت 1985 بودم. فال ول شخصاً اين گردش دسته‌جمعي حضور يافت. در گردش 1983، او يك ميهماني به افتخار وزير دفاع اسرائيل كه در آن موقع موشه آژنز بود، ترتيب داد. در اين مهماني، من سخن فال ول را شنيدم كه از دريافت هواپيماي ويندستريم Windstream كه اسرائيليان به او بخشيده بودند، تشكر كرد. در سفر 1985 او اين ميهمان را به افتخار آريل شارون مغز متفكر تهاجم اسرائيل به لبنان ترتيب داد. جنگي كه موجب كشته و زخمي شدن 200/000 نفر گرديد كه بيشترشان نظامي نبودند. اين بار فال ول، شارون را، از زمره بزرگترين مردان جهان، مانند جمع واشنگتن و آبراهام لينكلن خواهد.

فال ول، دستيارانش و راهنمايان اسرائيلي ما، عموماً فلسطينيان را ناديده مي گرفتند. هنگامي كه از آنها نامي برده ميشد؟ تنها به عنوان موانعي در راه تحقق خواست خدا، كه از آنها ياد مي كردند.[6]

در همين رابطه لازم است تا به آثار ديگري اشاره شود:

كتاب زمين سياره بزرگ مرحوم Thelate plenete Earth اين كتاب كه به تبليغ خدا شناسي هارمجدون و جنگ آينده مي‌پردازد، در سراسر دهه 70 پرفروشترين كتاب بود و فروش آن پس از انجيل از هر كتاب ديگري فراتر رفته بود.

هال ليندسي،‌ نويسنده اين كتاب و چهار كتاب ديگر از جمله جهان نويني در كارفرا رسيدن است. There is anew world comming اعلام مي دارد كه خداوند مقرر فرموده است كه ما به يك جنگ هارمجدون هسته اي دست بزنيم. ليندسي مي‌گويد كه ما بايد هفت مرحله بر حسب هفت مرحله‌اي كه در مكاشفات يوحنا آمده است، يا هفت مشيت الهي را از سر بگذرانيم كه يكي از آنها نبرد هراس انگيز هارمجدون است، كه در آن همه گونه سلاحهاي بس ويرانگر هسته‌اي به كار برده خواهد شد. از آنجا كه اين هفت مرحله، هفت مشيت الهي ناميده مي‌شود، خود اين نظام اعتقادي، مشيت الهي گرايي و پيروان آن نظام، هواخواهان مشيت الهي ناميده مي شوند.

 انجيل مرجع سكوفيلد:

قبل از شرح اين كتاب لازم است ذكر شود كه مسيحيان دست راستي ايالت متحده كه به مشيت الهي معتقدند، مسيحيان صهيونيست خوانده مي‌شوند و اين مساله ذهنيت پديد آمده درباره چگونگي پيوند يهود و مسيحيت را مرتفع مي‌كند.

سيروس اينكرسون سكوفيلد كتاب خويش را در بسط مفهوم مشيت الهي گرايي نوشته است كه باتيراژهاي چندين ميليون به فروش مي‌رسد. او در اين كتاب تعليم مي‌دهد كه مسيحيان تجديد حيات يافته بايد از هارمجدون استقبال كنند. زيرا همين كه جنگ آغاز بشود، رستگار شدگان به آسمانها عروج خواهند كرد و ملكوت الهي را در خواهنديافت.

جيمي سواگارت:

ايستگاه تلويزيوني موعظه انجيلي او در باتن روژ ايالت لوييزيانا قرار دارد. او در جمع، هر روز به4/5 ميليون خانوار، دسترسي داشت كه درروزهاي يكشنبه، سر به 25/1 ميليون خانوار مي زدند.

جيم باكر:

جيم باكر (با سابقه رابطه نامشروع) با شبكه وحي آميز پي تي ال متنفذي به نام جري فال ول كه با برنامه ساعت بشارت انجيل كهن dtime gospel Hour تحت عنانين مذهبي، استراتژي سياسي آينده صهيونيستها و آمريكايي‌ها را بيان مي‌دارد و يكي از حمايت كنندگان مالي غاصبان قدس در ايالات متحده است.

كنت كوپلند و ريجارد دوهان با برنامه روز اكتشاف Dayot Discavery هر يك مخاطباني را براي پيام آينده بحراني خود دارند:

كوپلند در سخناني مي‌گويد: خداوند اسرائيل را سرافراز كرده است... خداوند رامي‌بينيم كه به حمايت از اسرائيل به حركت درآمده است... چه زمان درخشاني است اين زمان كه از دولت خودمان كه حامي اسرائيل است پشتيباني مي كنيم. چه زماني درخشاني است كه خداوند را آگاه سازيم، از اينكه تا چه پايه شما درست از ريشه‌ها سرچشمه‌هاي ابراهيم، تقدير مي‌كنيد.

بيلي گرام يكي از كشيشان پروستان انجيلي بنيادگرا در موضوع هارمجدون در سال 1970 هشدار داده است كه: جهان اكنون به سرعت دارد به سوي جنگ آخرالزمان هارمجدون خودنزديك مي شود و نسل كنوني جوان ما، شايد آخرين نسل در تاريخ باشد.[7]

تامل در اين سخنان ميزان نزديكي شكل و محتوايي يك نظريه‌پرداز سياست خارجي آمريكا– فرانسيس فوكوياما را با بيلي گرام نشان مي دهد. فوكوياما درنظريه معروف سياسي خود، در يك آينده پژوهي يا استمداد از روح جوامع كه در فلسفه هگل ذكر شده است از پايان تاريخ و آخرين انسان سخن مي گويد. The end of the world and pastman گرچه ميزان بحران هسته اي كه در سخنان كشيشان انجيلي آمده است در نظريه فوكوياما نماد چنداني ندارد اما او در نهايت به همان مقوله حاكميت يك عقلانيت خاص در دوره پاياني جوامع انساني مي‌پردازد.

هال ليندسي يكي ازكشيشان انجيلي كه مولف كتاب زمين سياره بزرگ مرحوم است مي گويد: پيش از اين كه يهوديان تشكيل يك ملت بدهند هيچ چيز درست سرجايش نبود. تنها حال كه اين اتفاق افتاده است، تحقق همه گونه علايم پيشگويي‌هايي نبوي، دارد جاي خودش قرار مي گيرد. زيرا كه برخي فضاهاي قدرت سياسي بايستي نخست پديد مي‌آمد و اكنون بنا بر الگوي پيشگويي هاينبوي، كانون همه جهان درخاورميانه، و به ويژه در سرزمين اسرائيل امروزي متمركز شده است. همه ملتهاي جهان بر اثر آنچه كه در آنجا مي گذرد به رنج و عذاب خواهند افتاد و در آن درگير خواهند شد. حالاما مي توانيم ببينيم چگونه آنچه كه در اين زمانها رخ مي دهد مانندهمين اتفاقهايي كه روزنامه‌ها مي نويسند درست، با الگوي پيشگويي‌هاي نبوي جور در مي آيد.[8]

پت رابرتسون: از ديگر مسيحيان است كه با داشتن كلوپ 007 به ارائه چنين تغييراتي ميپردازد. او نيز داراي برنامه تلويزيوني وتبليغات خاص است. درسايت اينترنتي كلوپ 007 برخي پرسشها و پاسخ‌هاي وي درج شده است. تامل در اين اظهارنظرها، نشان مي دهد كه اولاً تا چه اندازه نسبت به اسلام و عقايد اسلامي بيگانه است و دوما تا چه حد در توجيه سياستهاي ظالمانه و ضدبشري كاخ سفيد مي‌كوشد. در اينجا به عنوان نمونه و بدون هيچگونه توضيح اضافي دو نمونه از سئوالهايي را كه وي پاسخ داده است، ذكر مي كنيم.

سؤال: آيا الله و God خدا برابرند؟

پاسخ: اولاً خداي كتاب مقدس، خداي عشق و رستگاري است كه فرزندش را به اين جهان فرستاد تا به خاطر گناهان ما بميرد. خداي قرآن به مردم مي‌گويد براي رستگاري براي او كشته شوند، اماهيچ مفهومي ازرستگاري وجود ندارد. اله خداي ماه درمكه بود براي همين در اسلام هلال ماه هست. پرچم تركيه داراي هلال ماه با يك ستاره درون آن است. خوب ماه براي آن است كه الله خداي ماه بوده است؟ وحدش همين مقدار است اما ما هيچ وقت خداي ماه را پرستش نمي‌كنيم. ما خداي آفرينش و آفريننده همه چيز را پرستش مي‌كنيم.

آنها شبيه هم نيستند. ترجمه الله به خدا God غلط است. وقتي شما چيزي در آنجا مي بينيد. و به آن الله مي‌گويد. فقط به الله ترجمه كنيد. آن را God نخوانيد زيرا اينها متفاوتند. God آفريننده و يهوه و الوهيم است.

سؤال: آيا عيسي صلح طلب بوده است؟

پاسخ: در ايمان شخصي بله اما عيسي اين جمله‌هاي رفتار توام با عطوفت را براي سياستمداران نگفته است. بايد نيرويي براي مقابله باشد.

سؤال: شنيده‌ام برخي مي‌گويند‌؛ تنها جنگ، آيا اين يك ايده منطبق با كتاب مقدس است؟ به نظر شماآيا اين تنها يك جنگ است كه ما درگير آنيم؟

پاسخ: عقيده تنها جنگ برخاسته از خداگرايان كليساي كاتوليك روم است كه با چنين مشكلي مواجه شده‌اند. مطمئناً عقيده تنها جنگ برخاسته از كتاب مقدس نيست. كتاب مقدس ما مي‌گويد از يوغ ستم آزاد شويم. شما چگونه از زير يوغ ستم آزاد مي‌شويد؟ آيا با دعا يا با فعاليتهاي ديگر؟ اگر در خيابان ببينيد كه مردي در حال زدن كودكي است چه خواهيد كرد؟ خوب، شما مي توانيد به پليس زنگ بزنيد و يا او را از زدن بازداريد. زيرا مساله اينجاست كه شما بايد از كار او جلوگيري كنيد.

صدام وحشي شده بود و مردم‌اش را ترور مي‌كرد. با بمب شيميايي بر مردم كرد حمله كرد.او جنگي را بر عليه ايران به راه انداخت كه يك ميليون نفر در طي آن جان باختند. به كويت حمله كرد. او به عربستان و اسرائيل موشك پرتاب كرد. او در مقابل قوانين ايستاد. اكنون در چنين حالتي، مطمئناَ كسي او را بايد به دستان عدالت بسپارد! سازمان ملل يك جوك است! مشروعيت اخلاقي،‌ قدرت قانوني و قدرت نظامي ندارد. پس تنها كساني كه مي توانند اين كار را انجام دهند آمريكائيان هستند.

آيا اين عدالت است؟ بله، آيا از نظركتاب مقدس عادلانه است؟ البته كه هست. سؤال اين است: آيا مي‌خواهيم شهوات را حاكم كنيم و به مردم اجازه بدهيم تا وحشي و ويرانگر باشند، به خاطر اينكه فكر مي كنيم شايد قادر به ادامه راه نباشيم؟ ما نمي‌خواهيم كلانتر جهان باشيم و به دنبال ملت‌هاي جهان يكي پي ايراد ديگري بدويم و رژيم‌هاي شر را سركوب كنيم. مساله اين است كه در جهان امروز ما تعدادي از حكام ظالم وجود دارند كه نه تنها براي ملت خودشان بلكه براي ما هم خطرناكند. براساس كتاب مقدس، ما بايد ستم‌ديدگان را آزاد سازيم[9].

او يك كشيش در اختيار انديشه‌هاي صهيونيستي افراطي است و اكنون همچنان كه همه شاهد آنند، با نفوذي كه توسط بوش پسر در كاخ سفيد يافته‌اند، در حال بسط و اجراي عملي ايده‌هاي خطرناك خودند. اما آيا با بهره‌گيري از عبرتهاي تاريخ اين دجال يا گوساله سامري نيست كه رداي مسيح يا پوستين خدا بر خويش افكنده است؟

از سوي ديگر، اكنون در كابينه جرج بوش صهيونيست‌هاي تندرويي حضور دارند كه از سويي جنگ صد ساله عليه اسلام[10] را طراحي مي‌كنند و از سوي ديگر اعراب را از گروههاي شر مطلق در برابر خيرمطلق يعني اسرائيليها معرفي مي كنند. و تنها راه حل مشكل اسرائيل را جنگ تا شكست نهايي اعراب اعلام مي‌نمايند.

اساس عقايد اين دست ازسياستمداران برگرفته از انديشه‌هاي همان كشيش‌هاي مسيحي صهيونيست است و در واقع اينان بازوان عملي چنان ايده‌هايي هستند. در اكتبر 2002 روزنامه نيويورك تايمز اخباري را در مورد ولفو وتيز و پيروان وي منتشر كرد كه در آن از فشار اين افراد بر دولت بوش براي آغاز جنگ فوري بر ضد عراق سخن گفته شده است، زيرا حمله به افغانستان (سرزمين خشك و فقير) نمي‌تواند جنگ جهاني را كه آنان در صدد شعله‌ور كردن آن هستند، آغاز كند. اما از نظر آنان، عراق پله ديگري براي جنگ بر ضد تروريسم و برخورد تمدنهاست. در اين طرح دين اسلام به عنوان دشمن معرفي شده است كه بايد جنگي صد ساله بر ضد آن آغاز شود... اين گروه در حال حاضر، ايالات متحده را در همان مسيري هدايت مي‌كنند كه سياست تندرو و افراطي و بسيار خطرناك صهيونيست‌ها به آن سو در حال حركت است. در اين تفكر، همه دولت‌هاي اسلامي كه اسرائيل از آنها مي‌ترسد، دشمن تلقي شده‌آند و شايد اگر دولت بوش نبود اين ايده‌هاي ولفو ويتز تنها يك رؤيا باقي مي‌ماند.[11]

صاحب چنين انديشه‌هايي اكنون در حال پيشبرد طرح نظم نوين جهاني به رهبري آمريكا هستند كه در نهايت اهداف صهيونيستي پنهان درآن منطوي خواهد بود.

گذشته از چنين سياستمداراني مي‌توان به نظريه پردازاني چون لوي اشتراوس وساموئل هانتينگتون اشاره نمود. اينان در قالب چهره‌اي به ظاهر عملي به اظهار نظر پرداخته‌اند اما كمي تامل كافي است تا هدف مشترك اين سه دسته را روشن كند.

يكي از نظريه‌هاي لوي اشتراوس اين است كه اكنون جهان مكاني است كه دموكراسي‌هاي ليبرال به صورت منفرد و در معرض تهديد دائمي دشمنان خارجي به سر مي‌برند و با خطراتي مواجهند كه بايد با قدرت و رهبري مقتدرانه با آنها به مقابله برخاست اكنون شاگردان مكتب اشتراوس در سياست گذاريهاي آمريكا حضور دارند و اين ايده مورد تاكيدآنان نيزهست.

به نظر نويسنده تئوري برخورد تمدنهاي ساموئل هانتينگتون نيز در اين راستا قابل طرح است. هانتينگتون ازسالها پيش با اشاره به ايده برخورد تمدنها،‌ خود عملاً در مسير رسيدن به چنين جنگ بزرگي گام برداشته است. تئوري جهاني او، يك استراتژي خاص در جهت آماده‌سازي رواني اذهان جوامع بشري با جنگ و درگيريهايي بود كه به تعبير وي بيشتر درگسل شدن اسلامي و غرب رخ خواهد داد. و مگر نه اينكه دراكثر يا همه جنگ‌هايي كه به نحوي به گسل تمدني عالم اسلامي بر‌مي خورد، نقشي از ايالات متحده و استعمارگران درميان است؟

اينك اين دنياي پيرامون ماست كه در آن، ائتلاف سه گانه سياستمداران، نظريه‌پردازان و صهيونيستهاي افراطي براي سروري جهان شكل گرفته است. اين آينده‌پژوهي آنها بود كه تدارك جنگ بزرگ را هدف قرار داده بود و اكنون در حال اجراي طرحهاي خود است. نتيجه ظاهري چنين طرحي براي آنان دسترسي به ثروت كشورها، استفاده از منابع عظيم نفتي، تغيير نقشه جغرافيايي خاورميانه، سلطه بر جهان و دست يازيدن به همه آمال شيطاني خود است.

شايد ما در دوره پاياني آخرالزمان زندگي مي‌كنيم. اگر چنين باشد، جرج بوش در اين ميانه يا دجال است يا درازگوشي كه دجال بر آن مي‌نشيند!

جري فال ول در جايي ميگ ويد:

هارمجدون واقعيت است، اما شكرخدا، اين پايان روزگار امتهاي جز يهودي و مسيحي است زيرا كه پس از آن صحنه براي سلطنت پادشاه ما، خداوندگار عيسي مسيح، در نهايت افتخار و قدرت آماده مي‌شود. تقريبا تمام تعليم دهندگان كتاب مقدس كه من مي شناسم، بازگشت بسيار نزديك مسيح را پيش بيني مي كنند و من شخصاً ايمان دارم كه بخشي از آن آخرين نسل هستيم. آن آخرين نسلي كه تا سلطان مامسيح نيايد، نخواهد مرد[12].

از سوي ديگر توجه به اين مسئله جالب است كه چگونه ممكن است داعيه داران يك حكومت سكولار مدعي زمينه سازي براي ظهور مردي شوند كه نه يك سكولار بلكه يك پيامبر الهي است و آنچه مي راند،‌ حكم الهي است. حداقل بايدشباهتي ميان اين و آن باشد. هيچ شباهتي نيست بلكه تضاد بيش از همه چيز رخ مي‌نمايد. شايد اين دجالگان با چنين برنامه‌هايي، پايان قريب الوقوع خويش را نويد مي‌دهند: شايد هيچ تعبيري نهايت چنين دجالهايي را بهتر از تعبير قرآن مجيد بيان نكند:

وقت انتقام ظلم ديگر شما فرا رسد، تا اثر بيچارگي و خوف بر رخسار شما ظاهر شود و به بيت المقدس مانند بار اول در آيند و به هر چيز رسندنابود ساخته و به هركس تسلط يابند هلاك گردانند.(اسرا – 7)

پی نوشت:

[1] www.countdown.org/armageddon/prepare.htm اين سايت در تاريخ 30/5/1380 مورد بررسي قرار گرفت.

[2]. ص33 – تدارك جنگ بزرگ – ترجمه خسرو اسدي – ناشر: رسا

[3]. ص316 - پيشين

[4] Evangelic يا انجيلي يكي از فرقه‌هاي مسيحي پروتستان است

[5]. پيشين، ص21

[6]. پيشين، ص24

[7]. پيشين 50

[8] پيشين، ص 51

[9]. برگرفته از سايت اينترنتي كلوپ 007 متعلق به پت رابرتسون

[10] استراتژي طراحي شده توسط پل ولفو ويتز، معاون وزير دفاع آمريكا

[11] روزنامه ياس نو، ص 8، پنجشنبه 9 مرداد1382، سال اول، شماره 122

[12]. تدارك جنگ بزرگ –گريس هال سل
 

  

گروه اینترنتی مهراملش بازدید : 128 یکشنبه 22 فروردین 1389 نظرات (0)

● منبع: خبرگزاری - ایکنا - تاريخ شمسی نشر 07/08/1387
 
  
مقاله «تطبيق و مقايسه دجال در اسلام با آنتی كرايست در مسيحيت»، نوشته «عباس همامی» و «احسان پوراسماعيل» در آخرين شماره فصل‌نامه علمی‌ ـ پژوهشی «پژوهش دينی» منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، در اين مقاله، ضمن بررسی پيشينه موضوع «آنتی كرايست» در مسيحيت به عملكرد وی در مأثورات اسلامی اشاره خواهد شد تا به نقاط مشترك و غير مشتر ك معلوم شود.

به اعتقاد نويسندگان، يكی از نقاط مشترك در اديان ابراهيمی ، وجود يك نجات‌دهنده در آخرالزمان است كه بر اساس آن شاهد استيلای حكومت صالحان در جهان خواهيم بود. با بررسی مأثورات اديان آسمانی به علائم و نشانه‌هايی مشترك برای فرارسيدن زمان اين رويداد بزرگ، پی می‌بريم كه يكی از آن‌ها ظهور دجال با عنوان اسلامی و آنتی كرايست يا ضدمسيح با عنوان مسيحی آن است.

به زعم نگارندگان، اگر چه تصور هريك از دو مكتب در پيشينه و پسينه اين عنوان در بعضی موارد متفاوت است اما می‌توان به نقاط مشتركی در حضور دجال در جامعه پی برد كه مهم‌ترين آن رويارويی با مصلح در برپايی حكومت عدالت محور است.

در اين جستار می‌خوانيد، به اعتقاد اديان الهی و بشری، جهان در پايان عمر خود، نجات‌بخشی را تجربه خواهد كرد كه با سامان بخشيدن مشكلات انسان، روزگاری همراه با آسايش را برای او رقم خواهد زد كه در پی آن، عدل در پهنه گيتی گسترش می‌يابد و ايمان در جای جای جهان رخ می‌نمايد.

به زعم نويسندگان بر اساس اديان ابراهيمی، انسانی از جانب خدا، عدالت را در سراسر گيتی برپا خواهد كرد كه بر مبنای تعاليم اسلامی، ايشان دوازدهمين فرزند پيامبر اسلام(ص)، حضرت مهدی(عج) و بر مبنای نظر مسيحيان، حضرت عيسی(ع) است. در برابر اين منجی دشمنی به نام دجال قرار دارد كه با كمك شيطان توان‌مند است، وی با برقراری صلح در برخی مناطق جغرافيايی و جازدن دروغين خويش به موعود، گروهی را به سمت خود جذب می كند.

به اعتقاد اديان الهی و بشری، جهان در پايان عمر خود، نجات‌بخشی را تجربه خواهد كرد كه با سامان بخشيدن مشكلات انسان، روزگاری همراه با آسايش را برای او رقم خواهد زد كه در پی آن، عدل در پهنه گيتی گسترش می‌يابد و ايمان در جای جای جهان رخ می نمايد

به اعتقاد ايشان، آموزهای انجيل، دجال را كسی معرفی می‌كنند كه مسيح بودن حضرت عيسی(ع) را انكار می‌كند، هم‌چنين زمان ظهور وی را ساعت آخر می نامند كه می توان آن را با مفهوم اسلامی «آخرالزمان» تطبيق كرد، به اعتبار سخنان يوحنا، هم اكنون نيز آنتی كرايست در جهان وجود دارد كه اين مطلب باور امروزی بسياری از اهل كليسا را به خود جلب كرده است تا جايی كه سعی داشته‌اند مصاديقی از دجال را در هر زمان به جامعه معرفی كنند.

در اين جستار آمده است، اعتقاد به آنتی كرايست در جامعه مسيحی هم‌زمان با حضور عيسی(ع) شكل می‌گيرد، اگرچه بسياری از اوقات مسيحيان جهان در تعيين مصداق حقيقی آن دچار اشتباه شده‌اند، اين خطا از عبارتی از انجيل نشأت می گيرد كه به هنگام معرفی دجال، اشاره به حضور وی در اجتماع شده است، با اين گمان با رويكرد بسياری از مسيحيان به آنتی كرايست بايد هر زمان حضور دجال را در جامعه احساس كرد. برعكس در روايات اسلامی به ظهور دجال صرفاً در آخر الزمان اشاره شده و از وی به عنوان كسی كه روياروی حكومت عدالت‌گستر قد علم خواهد كرد، ياد شده است.

در ادامه می‌خوانيد: روايات در اين زمينه به شرايط زمانی و مكانی قيام او، مبداء خروج و فعاليت‌های او اشاره می‌كند و تصوير دقيقی‌تری را از اناجيل در اختيار ما قرار می‌دهد تا جايی كه با صراحت درباره كشنده آن سخن می گويد. قاتل دجال در منابع اسلامی از حيث رهبری حكومت آينده، امام زمان(عج) و از حيث وزارت حضرت عيسی(ع) در دستگاه حكومت امام عصر(عج)، ايشان معرفی شده است.

آخرين شماره فصل‌نامه علمی‌پژوهشی «پژوهش دينی» با صاحب امتيازی و مدير مسئولی عباس همامی و سردبيری جعفر نكونام وارد بازرا نشر شد.
 
 

گروه اینترنتی مهراملش بازدید : 139 یکشنبه 22 فروردین 1389 نظرات (0)

فتنه «دجال» در روايات ما به عنوان يكي از فتنه‌هاي قبل از ظهور حضرت امام مهدي(ع) شمرده شده است. هرچند در پي پرسش‌هاي گوناگوني كه دربارة مشخصات امامان معصوم(ع) پرسيده شده، ايشان به بيان ويژگي‌هايي از دجال پرداخته‌اند. اما اين موضوع هم چنان در دوران ما، در هاله‌اي از ابهام قرار دارد.

گروهي دجال را با وجود ويژگي‌هاي عجيب و غريبي كه در روايات براي آن برشمرده شده است، موجودي واقعي مي‌دانند كه در آخرالزمان ظاهر شده و به فريبكاري مي‌پردازد و گروهي به دليل همين ويژگي‌ها دجال را موجودي نمادين دانسته و معتقدند روايات در مورد او بيشتر به زبان استعاره سخن گفته‌اند.

بي‌آن‌كه بخواهيم در اين مجال اندك به قضاوت در مورد ديدگاه ياد شده بپردازيم در اين جا به نمونه‌اي از ديدگاه دوم اشاره مي‌كنيم. إن شاءالله در آينده در اين زمينه بيشتر سخن خواهيم گفت.


 
● منبع: سایت - باشگاه اندیشه - تاريخ شمسی نشر 04/07/1385
 
 در روايات اهل بيت(ع) آمده است كه در آخر زمان انساني مي‌آيد با مشخصات زير:

1. يك چشم دارد.

2. يك چشم او در وسط پيشاني اوست.

3. يك چشم او كه در وسط پيشاني اوست مثل ستاره مي‌درخشد.

4. اين انسان به نام «دجال» مشخص شده است. اين انسان سوار بر خري است كه چنين توصيف شده است:

- بين دو گوش او يك ميل راه است.

- داخل درياها مي‌شود.

- زمين زير پاي او در هم نورديده مي‌شود.

- جلوي او دود و آتش است.

- پشت سرش چيزي است كه مردم آن را نان مي‌بينند.

- از سر هر موي او سازي بلند است.

- خرما دفع مي‌كند.

- اغلب طرفدارانش از يهوديان و زنازادگان هستند.

- مردم در زمان او به دو دسته تقسيم مي‌شوند: عده‌اي براي دين خود عزادارند و عده‌اي براي دنياي خود.

 نظريه

به عنوان يك نظريه كه احتمال صحت و يا رد آن وجود دارد، مي‌توانيم حدس بزنيم كه شايد معصومين(ع) خواسته‌اند با زبان اشاره از فاصله‌اي كه حدود هزار و چهارصد سال حقايقي را با ما در ميان بگذارند و توجه ما را به عمق واقعياتي كه در زمان ما رخ داده است جلب كنند. بر اساس اين احتمال مي‌توان تعابير زير را در نظر داشت:

1. انسان يك چشم

انسان در تاريخ هميشه دو چشم داشته است: چشم طبيعت‌بين و چشم حقيقت‌بين؛ يك چشمي كه با آن دنيا را مي‌ديده و ديگري چشمي كه با آن خدا را مي‌ديده است. تعبير «انسان يك چشم» اشاره به پيدايش انسان مادي و ماترياليست است كه تنها يك چشم دارد: چشم طبيعت‌بين او تصور مي‌كند كه جز طبيعت هيچ چيز حقيقت و واقعيت ندارد.

2. يك چشم در وسط پيشاني اوست

صورت انسان متقارن خلق شده است و انسان، عيب و نقص صورت خود را از لحاظ قانون تقارن ارزيابي مي‌كند: يك دهان روي خط تقارن ولي دو گوش در دو سوي خط تقارن با فاصلة مساوي. مي‌فرمايند اين چشم انسان يك‌چشمي و يك بعدي در وسط پيشاني اوست. يعني روي خط تقارن صورت اوست و تقارن صورت او با يك چشم به هم نخورده است. در نتيجه، احساس نياز به چشم دوم نمي‌كند. و اين واقعيتي است كه با آن روبه‌رو بوده‌ايم. ماترياليست‌ها و مخصوصاً كمونيست‌ها فلسفة خود را فلسفة علمي مي‌ناميدند و آن را علم محض مي‌دانستند و كساني كه به ماوراءالطبيعه معتقد بودند را عقب مانده و مرتجع و واپسگرا مي‌نامند و هيچ‌گونه احساس نقص در سيماي شخصيت خود نمي‌كردند.

3. يك چشم او مثل ستاره مي‌درخشد

از زمان بطلميوس تا زمان انتشار كتاب مرايا توسط ابن هيثم، تصور عمومي بر اين بود كه نور از چشم انسان بر اشيا مي‌تابد و در پرتو نور چشم، اشيا ديده مي‌شوند. ابن هيثم براي اولين بار طرز كار چشم را كشف كرد و قوانين تابش و بازتاب نور را مطرح نمود و اتاق تاريك و عدسي را اختراع كرد. ولي از همان زمان اصطلاح «نور چشم» در ادبيات باقي ماند و اصطلاحاً به چشم قوي، «چشم پرنور» گفته شد و اين اصطلاح هنوز هم وجود دارد و كسي كه چشم او ضعيف شده اصطلاحاً مي‌گويند نور چشم او كم شده است. تعبير درخشش چشم انسان يك چشمي مثل ستاره اشاره به قوت چشم طبيعت‌بين اين انسان است و ما امروز شاهد آن نيز هستيم. چشم طبيعت‌بين انسان ماترياليست تا اندازه‌اي قوي شده كه مي‌تواند از اتم تا سوپر كهكشان‌ها را ببيند و توصيف كند.

4. سوار بر خري است كه...

خر، مركب و مركب وسيلة رسيدن از مبدأ به مقصد است. از بين همة مركب‌هاي جاندار آن‌كه به «ماشين» شبيه‌تر است خر است، زيرا خر از برقرار كردن يك رابطة عاطفي با راكب خود عاجز است و ماشين نيز دقيقاً همين‌طور است. 

5. بين دو گوش خر او يك ميل راه است

گوش، مركز شنوايي است و يك ميل در اين جا يك عدد كامل است و اشاره به فاصلة زياد دارد. امروز ماشين امكان ايجاد شنوايي با فواصل طولاني را فراهم آورده است.

6،7. داخل درياها مي‌شود و زمين زير پاي او درهم نورديده مي‌شود

اين امر، اشاره به امكاناتي است كه ماشين امروز براي بشر فراهم آورده است.

8. جلوي او دود و آتش است

انسان ماترياليست سوار بر خر تكنولوژي با اسلحة آتشين وارد جهان اسلام و ساير نقاط جهان شد و بدين وسيله سلطة خود را گسترش داد. به همين دليل مي‌فرمايند در پيش روي او دود و آتش است.

9. پشت سرش چيزي است كه مردم آن را نان مي‌بينند

نیزفرموده‌اند پشت سرش نان است بلكه فرموده‌اند پشت سرش چيزي است كه مردم آن را نان مي‌بينند. اشاره به مدرنيزاسيون، وعدة زندگي بهتر و رفاه بيشتر است كه در همة كشورهاي استعمارزده داده شد، ولي هيچ كس از ميان استعمارزده‌ها به زندگي بهتر و رفاه بيشتر به طور واقعي نرسيد.

10. از سر هر موي او سازي بلند است

بهترين تعبير براي تشريح ارتباطات بين‌المللي در جهان امروز همين تعبير است. هر موي يك جانور، يك سيستم مستقل است. مي‌توان يك موي را كند در حالي كه بقية آن‌ها بر سر جاي خود باقي بمانند ولي همة «مو»ها از يك خون تغذيه و از آن طريق رشد و نمو پيدا مي‌كنند.

هر يك از وسايل ارتباطي در جهان امروز از نظر حقوقي يك سيستم مستقل هستند؛ نظير روزنامة جنگ پاكستان و يا خبرگزاري سودان و... ولي همة آن‌ها از يك خون كه همان جريان انحصاري خبررساني بين‌المللي است تغذيه مي‌شوند و اين جريان به وسيله چهار خبرگزاري سه كشور غربي از جناح پروتستان ـ يهودي ـ انگلوساكسون دنياي مسيحيت كه فاتح جنگ جهاني دومند اداره مي‌شود. اين چهار خبرگزاري روزانه چهل ميليون كلمه خبر به سراسر چهان مخابره مي‌كنند.

11. خرما دفع مي‌كند

دفع خرما اشاره به توليدات ماشيني است. از ميان همه ميوه‌ها خرما شبيه‌تر به كالاي بسته‌بندي شده است يك زرورق بر رو و در داخل آن مواد غذايي و همه تقريباً اندازة هم.

12. اغلب طرفدارانش يهوديان و زنازادگانند

ظاهراً روشن است و اشاره به مسئله صهيونيسم و فروپاشي خانواده در غرب و افزايش زنازادگاني دارد كه عملاً گردانندگان چرخ‌هاي تكنوكراسي جهاني‌اند.

شگفت‌انگيز است در صدر اسلام نيز زنازادگان در پيشبرد اهداف ارتجاع عرب نقش مهمي داشته‌اند، نظير عمروعاص و زياد ابن ابيه...

13. مردم در زمان او به دو دسته تقسيم مي‌شوند عده‌اي براي دين و عده‌اي براي دنياي خود عزا دارند

اين امر، اشاره به نهضت‌هاي ضداستعماري است كه با شعارهاي ديني و يا بعضاً شعارهاي مادي (نظير نان، مسكن و...) به وجود آمدند.

14. دجال در لغت به معني بسيار فريبنده است.


  

درباره ما
Profile Pic
بسم الله الرحمن الرحیم به زعم نويسندگان بر اساس اديان ابراهيمی، انسانی از جانب خدا، عدالت را در سراسر گيتی برپا خواهد كرد كه بر مبنای تعا
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 1,125
  • کدهای اختصاصی